رُوِی عَنْ أَبی عَبْدِاللهِ الْحُسَيْن(عليه السلام):
1- پند امام به عالمان
«أَيَّتُهَا الْعِصابَةُ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ وَ بِالنَّصيحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ باللّهِ فی أَنـْفُسِ النّاسِ مَهابَةٌ، يُهابِكُمُ الشَّريفُ، وَ يُكْرِمُكُمُ الضَّعيفُ وَ يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لافَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لا يَدٌ لَكُمْ عِنْدَهُ، تَشْفَعُونَ فِی الْحَوائِجِ إِذَا امْتُنِعَتْ مِنْ طُلاّبِها، وَ تَمْشُونَ فِی الطَّريقِ بِهَيْبَةِ الْمُلُوكِ وَ كَرامَهِ الاَْكابِرِ... فَأَمّا حَقُّ الضُّعَفاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَ أَمّا حَقُّكُمْ بِزَعْمِكُمْ فَطَلَبْتُمْ أَنْتُم تَتَمَنَّوْنَ عَلَی اللّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجاوَرَةَ رَسُلِهِ وَ أَمانًا مِنْ عَذابِهِ؟!
حضرت ابی عبداللّه الحسين(عليه السلام) خطاب به عالمان بی عمل و تاركان امر به معروف و نهی از منكر فرموده اند:ی گروه نيرومندی كه به دانش مشهور و به نيكی مذكور و به خيرخواهی معروف و با نام خدا و مذهب در نفوس مردم، با مهابت جلوه گريد! شريف از شما حساب می برد و ضعيف شما را گرامی می دارد، و كسانی كه بر آنها برتری و حقّی نداريد، شما را بر خود ترجيح می دهند، شما وسيله حوائجی هستيد كه بر خواستارانش ممتنع است، و به هيبت پادشاهان و كرامت بزرگان در راه گام برمی داريد...!و امّا حق ضعيفان را ضايع كرديد! و حقّ خود را كه به گمانتان شايسته آنيد طلب نموديد...! و با اين حال آرزوی بهشت الهی را داريد و همجواری پيامبران و امان از عذابش را در سر می پرورانيد!
2- اصلاح امّت، نه قدرت طلبی
«أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ ما كانَ مِنّا تَنافُسًا فی سُلْطان وَ لاَ الِْتماسًا مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَ لكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دينِكَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فی بِلادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكامِكَ.»:
در باره فلسفه قيامش فرمود :بار خدايا! تو می دانی كه آنچه از ما اظهار شده بری رقابت در قدرت و دستيابی به كالی دنيا نيست; بلكه هدف ما اين است كه نشانه هی دينت را به جی خود برگردانيم و بلادت را اصلاح نماييم تا ستمديدگان از بندگانت امنيّت يابند و به واجبات و سنّتها و دستورهای دينت عمل شود.
3- بهداشت جسم و خودسازی
«أُوصيكُمْ بِتَقْوَی اللّهِ وَ أُحَذِّرَكُمْ أَيّامَهُ... فَبادِرُوا بِصِحَّةِ الاَْجْسامِ فی مُدَّةِ الاَْعْمارِ... فَإِيّاكَ أَنْ تَكُونَ مِمَّنْ يَخافُ عَلَی الْعِبادِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَ يَأْمَنَ العُقُوبَةَ مِنْ ذَنْبِهِ.»:
ی مردم! شما را به تقوی الهی سفارش می كنم و از (گناه كردن) در ايّامش برحذر می دارم... در مدّت عمر به سلامت و تندرستی جسم پيشی گيريد... و از كسانی مباشيد كه بر گناه بندگان بيم دارند و خود از عقوبت گناه خويش آسودهخاطراند!
4- اقسام جهاد
«أَلْجِهادُ عَلی أَرْبَعَةِ أَوْجُه: فَجِهادانِ فَرْضٌ وَ جِهادُ سُنَّةٌ لا يُقامُ إِلاّ مَعَ فَرْض وَ جِهادٌ سُنَّةٌ، فَأَمّا أَحَدُ الْفَرْضَيْنِ فَجِهادُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ عَنْ مَعاصِی اللّهِ وَ هُوَ مِنْ أَعْظَمِ الْجِهادِ، وَ مُجاهَدَةُ الَّذينَ مِنَ الكُفّارِ فَرْضٌ.
وَ أَمَّا الْجِهادُ الَّذی هُوَ سُنَّةٌ لا يُقامُ إِلاّ مَعَ فَرْض فَإِنَّ مُجاهَدَةَ الْعَدُوِّ فَرْضٌ عَلی جَميعِ الاُْمَّةِ لَوْ تَرَكُوا الْجِهادَ لاََتاهُمُ الْعَذابُ وَ هُوَ مِنْ عَذابِ الاُْمَّةِ وَ هُوَ سُنَّةٌ عَلَی الاِْمامِ، وَحَدُّهُ أَنْ يَأْتِی مَعَ الاُْمَّةِ فَيُجاهِدَهُمْ. وَ أَمَّا الْجِهادُ الَّذی هُوَ سُنَّةٌ فَكُلُّ سُنَّة أَقامَهُ الرَّجُلُ وَ جاهَدَ فی إِقامَتِها وَ بُلُوغِها وَ إِحْيائِها، فَالْعَمَلُ وَ السَّعْی فيها مِنْ أَفْضَلِ الاَْعْمالِ لاَِنـَّها إِحْياءُ سُنَّة وَ قَدْ قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلی الله عليه وآله وسلم): «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُها وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها إِلی يَوْمِ الْقِيمَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْئًا.»
جهاد بر چهارگونه است: دوتی آن فرض، و يكی سنّت كه جز با فرض برپاداشته نشود، و ديگر جهاد سنّت.
امّا آن دوتايی كه فرض است، يكی جهاد شخص با نفس خود در مقابل معصيتهی الهی است، و آن بزرگترين جهاد است، و جهاد با كفّار كه هم مرز با شمايند فرض است.
و امّا جهادی كه سنّت است و جز با فرض برپا نشود، جهاد با دشمن است، و واجب است بر همه امّت، و اگر جهاد را ترك كنند عذاب بر آنان آيد و اين عذابی است كه از خود امّت است.
و چنين جهادی بر امام سنّت است و حدّ آن اين است كه امام با امّت به سراغ دشمن روند و با آنها جهاد كنند.
و امّا جهادی كه سنّت مطلق است عبارت از هر سنّتی است كه شخص آن را برپا می دارد و در برپايی و اجرا و زنده كردن آن تلاش می كند.
بنابراين، هر نوع كار و كوشش در اقامه آن از بهترين اعمال خواهد بود، زيرا كه آن زنده نمودنِ سنّت است و پيامبر اكرم(صلی الله عليه وآله وسلم)فرموده است: «هر كه سنّت و روش نيكويی را به وجود آوَرَد پاداشش بری او خواهد بود و نيز ثواب هر كه تا روز قيامت بدان عمل كند، بدون آن كه از ثواب آنها هم چيزی كاسته شود.»
5- تباهی دنيا
«إِنَّ هذِهِ الدُّنْيا قد تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُها، فَلَمْ يَبْقَ مِنْها إِلاّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الاِْناءِ وَ خَسيسُ عَيْش كَالْمَرْعَی الْوَبيل، أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهی عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إِلاّ بَرَمًا، إِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنيا وَ الدّينُ لَعْقٌ عَلی أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانُونَ.»
امام حسين(عليه السلام) در هنگام سفر به كربلا فرمود:راستی اين دنيا ديگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت كرده، و از آن جز نمی كه بر كاسه نشيند و زندگی ی پست، همچون چراگاه تباه، چيزی باقی نمانده است. آيا نمی بينيد كه به حقّ عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد؟ در چنين وضعی مؤمن به لقی خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت، و زندگی با ظالمان را جز هلاكت نمی بينم. به راستی كه مردم بنده دنيا هستند و دين بر سر زبان آنهاست و مادام كه بری معيشت آنها باشد پيرامون آناند، و وقتی به بلا آزموده شوند دينداران اندكاند.
6- نعمت ناخوش انجام
«أَلاِْسْتِدْراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ يُسْبِغَ عَلَيْهِ النِّعَمَ وَ يَسْلُبَهُ الشُّكْرَ.»
غافلگير كردن بنده از جانب خداوند به اين شكل است كه به او نعمت فراوان دهد و توفيق شكرگزاری را از او بگيرد.
7- عبادتِ تاجران، عابدان و آزادگان
«إِنَّ قَوْمًا عَبَدُو اللّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجّارِ وَ إِنَّ قَوْمًا عَبَدُوا اللّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبيدِ، وَ إِنَّ قَومًا عَبَدُوا اللّهَ شُكْرًا فَتِلْكَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ وَ هِی أَفْضَلُ الْعِبادَةِ»:
گروهی خدا را از روی ميل و رغبت (به بهشت) عبادت می كنند كه اين عبادت تاجران است، و گروهی خدا را از روی ترس (از دوزخ) می پرستند و اين عبادت بندگان است و گروهی خدا را از روی شكر(و شايستگی پرستش) عبادت می كنند و اين عبادت آزادگان است كه بهترين عبادت است.
8- پرهيز از ستمكاری
«إِيّاكَ وَ الظُّلْمَ مَنْ لا يَجِدُ عَلَيْكَ ناصِرًا إِلاَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ»
برحذر باشيد از ستم كردن به كسی كه ياوری جز خداوند عزّوجلّ ندارد.
9- روی آوردن به ديندار، جوانمرد و اصيل
«لا تَرْفَعْ حاجَتَكَ إِلاّ إِلی أَحَد ثَلاثَة: إِلی ذی دين، أَوْ مُرُوَّة، أَوْ حَسَب.»
جز به يكی از سه نفر حاجت مبر: به ديندار، يا صاحب مروّت، يا كسی كه اصالت خانوادگی داشته باشد.
10- نشانه هی مقبول و نامقبول انسانها
«مِنْ دَلائِلِ عَلاماتِ الْقَبُولِ: أَلْجُلُوسُ إِلی أَهْلِ العُقُولِ. وَ مِنْ عَلاماتِ أَسْبابِ الْجَهْلِ أَلْمُماراةُ لِغَيْرِ أَهْلِ الْكُفْرِ. وَ مِنْ دَلائِلِ الْعالِمِ إِنْتِقادُهُ لِحَديثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقائِقِ فُنُونِ النَّظَرِ.»:
از دلائل نشانه هی قبول، همنشينی با خردمندان است.
و از نشانه هی موجبات نادانی ، مجادله با مسلمانان.
و از نشانه هی دانا اين است كه سخن خود را نقّادی می كند و به حقايق فنونِ نظر، داناست.
11- نشانه هی مؤمن
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ اتَّخَذَ اللّهَ عِصْمَتَهُ وَ قَوْلَهُ مِرْآتَهُ، فَمَرَّةً يَنْظُرُ فی نَعْتِ الْمُؤمنينَ وَ تارَةً يَنْظُرُ فی وَصْفِ المُتَجَبِّرينَ، فَهُو مِنْهُ فی لَطائِفَ وَ مِنْ نَفْسِهِ فی تَعارُف وَ مِنْ فِطْنَتِهِ فی يَقين وَ مِنْ قُدْسِهِ عَلی تَمْكين.»:
به راستی كه مؤمن خدا را نگهدار خود گرفته و گفتارش را آيينه خود، يك بار در وصف مؤمنان می نگرد و بار ديگر در وصف زورگويان، او از اين جهت نكته سنج و دقيق است و اندازه و قدر خود را می شناسد و از هوش خود به مقام يقين می رسد و به پاكی خود استوار است.
12- بخل ورزی در سلام
«أَلْبَخيلُ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ.»:
بخيل كسی است كه به سلام كردن بخل ورزد.
13- نتيجه پيروی از گناهكار
«مَنْ حَاوَلَ امْرَأً بِمَعْصِيَةِ اللّهِ كانَ أَفْوَتَ لِما يَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِما يَحْذَرُ.»:
كسی كه با نافرمانی خدا گِرد كسی گردد، آنچه را اميد دارد از دست رفتنی تر است و از آنچه برحذر است زودتر دچارش گردد.
14- احترام به ذرّيّه زهرا(عليه السلام)
«وَ اللّهِ لا أَعْطِی الدَّنِيَّةَ مِنْ نَفْسی أَبَدًا وَ لَتَلْقِيَنَّ فاطِمَةُ أَباها شاكِيَةً ما لَقِيَتْ ذُرِّيَّتُها أُمَّتَهُ وَ لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَحَدٌ أَذاها فی ذُرِّيَّتِها.»:
به خدا قسم من هرگز زير بار پستی و ذلّت نخواهم رفت و در روز قيامت، فاطمه زهرا پدرش را ملاقات خواهد كرد، در حالی كه از آزاری كه فرزندانش از امّت پيامبر(صلی الله عليه وآله وسلم) ديده اند به پدر خويش شكايت خواهد برد و كسی كه ذرّيّه فاطمه را آزار دهد داخل بهشت نخواهد شد.
15- فلسفه قيام
«إِنّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی (صلی الله عليه وآله وسلم) أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنْكَرِ وَ أَسيرَ بِسيرَةِ جَدّی وَ أَبی عَلِی بْنِ أَبيطالب.»:
من از روی خودخواهی و خوشگذرانی و يا بری فساد و ستمگری قيام نكردم، بلكه قيام من بری اصلاح در امّت جدّم می باشد، می خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم علی بن ابيطالب عمل كنم.
16- ما اهل بيت شايسته حكومتيم
«إِنّا أَحَقُّ بِذلِكَ الْحَقِّ المُسْتَحَقِّ عَلَيْنا مِمَّنْ تَوَلاّهُ.»:
ما اهل بيت به حكومت و زمامداری ـ نسبت به كسانی كه آن را تصرّف كردهاند ـ سزاوارتريم.
17- امام كيست؟
«فَلَعَمْری مَا الاِْمامُ إِلاَّ الْعامِلُ بِالْكِتابِ والاْخِذُ بِالْقِسْطِ وَ الدّائِنُ بِالْحَقِّ وَ الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذاتِ اللّهِ.»:
به جان خودم سوگند، امام و پيشوا نيست، مگر كسی كه به قرآن عمل كند و راه قسط و عدل را در پيش گيرد و تابع حقّ باشد و خود را در راه رضی خدا وقف سازد.
18- اهل بيت شايستگان حكومت
«أَيـُّهَا النّاسُ فَإِنَّكُمْ إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ وَ تَعْرِفُوا الْحَقَّ لاَِهْلِهِ يَكُنْ أَرْضی لِلّهِ وَ نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّد(صلی الله عليه وآله وسلم) أَوْلی بِوِلايَةِ هذَا الاَْمرِ مِنْ هؤُلاءِ المُدَّعينَ ما لَيْسَ لَهُمْ وَ السّائِرينَ بِالْجَوْرِ وَ العُدْوانِ.»
ی مردم! اگر شما از خدا بترسيد و حقّ را بری اهلش بشناسيد، اين كار بهتر موجب خشنودی خداوند خواهد بود و ما اهل بيت پيامبر، به ولايت و رهبری ، از اين مدّعيان نالايق و عاملان جور و تجاوز، شايستهتريم.
19- قيام در مقابل ظالم
«أَيُّهَا النّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلی الله عليه وآله وسلم) قالَ: مَنْ رَی سُلْطانًا جائِرًا مُسْتَحِلاًّ لِحُرَمِ اللّهِ ناكِثًا لِعَهْدِاللهِ مُخالِفًا لِسُنَّةِ رَسُولِ اللّهِ يَعْمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالاِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ يُغَيِّرْ عَلَيْهِ بِفِعْل وَ لا قَوْل كانَ حَقًّا عَلَی اللّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ.»:
هان ی مردم! پيامبر خدا فرموده است: كسی كه زمامداری ستمگر را ببيند كه حرام خدا را حلال می سازد و عهدش را می شكند و با سنّت پيامبر(صلی الله عليه وآله وسلم)مخالفت می ورزد و در ميان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل می كند، ولی در مقابل او با عمل يا گفتار، اظهار مخالفت ننمايد، بر خداوند است كه او را با همان ظالم در جهنّم اندازد.
20- خشنودی خالق، ملاك رستگاری
«لا أَفْلَحَ قَوْمٌ إِشْتَرَوْا مَرْضاتِ الَْمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ.»:
رستگار مباد مردمی كه خشنودی مخلوق را در مقابل غضب خالق خريدند.
21- بهترين ياران
«إِنّی لا أَعْلَمُ أَصْحابًا أَوْلی وَ لا خَيْرًا مِنْ أَصْحابی وَ لا أَهْلَ بَيْت أَبَرُّ وَ لا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتی فَجزاكُمُ اللّهُ جميعًا خَيْرًا.»:
در شب عاشورا فرمود: من اصحاب و يارانی را بهتر از ياران خود نديدهام و اهل بيت و خاندانی بهتر و باوفاتر از اهل بيت خود سراغ ندارم، خداوند به همه شما جزی خير دهاد.
22- آزمودگان استوار امام(عليه السلام)
«وَ اللّهِ لَقَدْ بَلَوْتُهُمْ فَما وَجَدْتُ فيهِمْ إِلاّ الاَْقْعَسَ يَسْتَأْنِسُونَ بِالْمَنِيَّةِ دُونی اِسْتيناسَ الطِّفْلِ إِلی مَحالِبِ أُمِّه.»:
درباره اصحاب خود فرمود:به خدا قسم آنان را آزمودم، دلاور و استوارشان ديدم، به كشته شدن در ركاب من چنان مشتاقاند كه طفل شيرخوار به پستان مادرش!
23- بهترين سخن تسلّی بخش
«إِنَّ أَهْلَ الاَْرْضِ يَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّماءِ لا يَبْقُونَ وَ أَنَّ كُلَّ شَی ء هالِكٌ إِلاّ وَجْهَ اللّهِ الَّذی خَلَقَ الاَْرضَ بِقُدْرَتِهِ وَ يَبْعَثُ الْخَلْقَ فَيَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ.»:
در مقام تسلّی به خواهر بزرگوارش فرمود:اهل زمين می ميرند و اهل آسمان باقی نمی مانند و همه چيز رو به فناست، جز ذات پروردگاری كه زمين را به قدرتش آفريده، و خلق را برانگيزاند و همه به سوی او باز می گردند، و او تنهی يگانه است.
24- شكيبايی ، پل پيروزی
«صَبْرًا يا بَنِی الْكِرامِ فَمَا الْمُوْتُ إِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرّاءِ إِلَی الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَ النِّعَمِ الدّائِمَةِ.»
به اصحاب رزمنده خود در روز عاشورا فرمود:ی بزرگ زادگان! صبر و شكيبايی ورزيد كه مرگ چيزی جز يك پُل نيست كه شما را از سختی و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمتهی هميشگی آن می رساند.
25- فرجام دنيا
«عِبادَ اللّهِ إِتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مِنَ الدُّنْيا عَلی حَذَر فَإِنَّ الدُّنْيا لَوْ بَقِيَتْ عَلی أَحَد أَوْ بَقِی عَلَيْها لَكانَتِ الأَنْبِياءُ أَحَقَّ بِالْبَقاءِ وَ أَوْلی بِالرِّضا وَ أَرْضی بِالْقَضاءِ غَيْرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنْيا لِلْفَناءِ فَجَديُدها بال وَ نَعيمُها مُضْمَحِلٌّ وَ سُرُورُها مُكَفْهِرٌ وَ الْمَنْزِلُ تَلْعَةٌ وَ الدّارُ قَلْعَةٌ. فَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِّ التَّقْوی وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»:
بندگان خدا! از خدا بترسيد و از دنيا برحذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر داده شود و يا يك فرد بری هميشه در دنيا بماند، پيامبران بری بقا سزاوارتر بودند و جلب خشنودی آنان بهتر و چنين حكمی خوش آيندتر بود، ولی هرگز! زيرا خداوند دنيا را بری فانی شدن خلق نموده كه تازه هايش كهنه و نعمت هايش زايل خواهد شد و سرور و شادی اش به غم و اندوه مبدّل خواهد گرديد، منزلی پست و خانه ی موقّت است، پس بری آخرت خود توشه ی برگيريد.
و بهترين توشه آخرت تقواست، از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد.
26- مقاومت مردانه
«لا وَاللّهِ لاأَعْطيهِمْ بِيَدی إِعْطاءَالذَّليلِ وَ لا أَفِرُّ مِنْهُمْ فِرارَ الْعَبيدِ.»
نه به خدا سوگند، نه دست ذلّت در دست آنان می گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ در برابرشان فرار می كنم.
27- آثار غذی حرام
«وَيْلَكُمْ ما عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْصِتُوا إِلَی فَتَسْمَعُوا قَوْلی وَ إِنَّما أَدْعُوكُمْ إِلی سَبيلِ الرَّشادِ فَمَنْ أَطاعَنی كانَ مِنَ المُرْشَدينَ وَ مَنْ عَصانی كانَ مِنَ المُهْلَكينَ وَ كُلُّكُمْ عاص لاَِمْری غَيْرُ مُسْتَمِع لِقَوْلی قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِيّاتُكُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرامِ فَطَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِكُمْ.»
در روز عاشورا خطاب به سپاه ظلم فرمود :وی بر شما چرا ساكت نمی شويد، تا گفتارم را بشنويد؟ همانا من شما را به راه هدايت و رستگاری فرامی خوانم، هر كس از من پيروی كند سعادتمند است و هر كس نافرمانی ام كند از هلاك شدگان است، شما همگی نافرمانی ام می كنيد و به سخنم گوش نمی دهيد، آری در اثر هدايی حرامی كه به شما رسيده و در اثر غذاهی حرامی كه شكم هايتان از آنها انباشته شده، خداوند اين چنين بر دلهی شما مُهر زده است!
28- هيهات كه زير بار ذلّت روم!
«أَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَی اللّهُ لَنا ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنـُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ آبِيَـةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الْكِرامِ.»:
آگاه باشيد كه فرومايه، فرزند فرومايه، مرا در بين دو راهی شمشير و ذلّت قرار داده است و هيهات كه ما زير بار ذلّت برويم، زيرا خدا و پيامبرش و مؤمنان از اين كه ما ذلّت را بپذيريم دريغ دارند، دامنهی پاك مادران و مغزهی با غيرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمی دارند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كريمان و نيك منشان مقدّم بداريم.
29- خشم الهی بر يهود، مجوس و دشمن اهل بيت(عليه السلام)
«إِشْتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلَی الْيَهُودِ إِذْ جَعَلُوا لَهُ وَلَدًا وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی النَّصاری إِذْ جَعَلُوهُ ثالِثَ ثَلاثَة وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی الَْمجُوسِ إِذْ عَبَدُوا الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دُونَهُ وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلی قَوْم إِتَّفَقَتْ كَلِمَتُهُمْ عَلَی قَتْلِ ابْنِ بِنْتِ نَبِيِّهِمْ.»:
خشم خداوند بر يهود آن گاه شدّت گرفت كه بری او فرزندی قرار دادند، و خشمش بر نصاری وقتی شدّت يافت كه بری او قائل به خدايان سه گانه شدند، و غضبش بر مجوس آن گاه سخت شد كه به جی او آفتاب و ماه را پرستيدند، و خشمش بر قوم ديگری آن گاه شدّت يافت كه بر كشتن پسرِ دخترِ پيامبرشان هماهنگ گرديدند.
30- اگر دين نداريد، لااقل آزاد باشيد
«يا شيعَةَ آلِ أَبی سُفْيانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا أَحْرارًا فی دُنْياكُم وَ ارْجِعُوا إِلی أَحْسابِكُمْ إِنْ كُنْتُم عَرَبًا كَما تَزْعَمُونَ.»:
ی پيروان خاندان ابوسفيان! اگر دين نداريد و از روز قيامت نمی ترسيد لااقلّ در زندگی دنياتان آزادمرد باشيد، و اگر خود را عرب می پنداريد به نياكان خود بينديشيد.
31- پيشی گيرنده در آشتی
«أَيُّما إِثْنَيْنِ جَری بَيْنَهُما كَلامٌ فَطَلَبَ أَحُدُهُما رِضَا الاْخَرِ كانَ سابِقُهُ إِلَی الْجَنَّةِ.»:
هر يك از دو نفری كه ميان آنها نزاعی واقع شود و يكی از آن دو رضايت ديگری را بجويد، سبقت گيرنده، اهل بهشت خواهد بود.
32- ثواب سلام
«لِلسَّلامِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِءِ وَ واحِدَةٌ لِلرّادِّ »:
سلام كردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه از آنِ سلامكننده و يكی از آنِ جواب دهنده است.
33- رضی خدا، نه هوی مردم
«مَنْ طَلَبَ رِضَا اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ كَفاهُ اللّهُ أُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَا النّاسِ بِسَخَطِاللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إِلَی النّاسِ.»:
هر كس رضی خدا را به غضب مردم بجويد، خدا او را از كارهی مردم كفايت می كند، و هر كس خشنودی مردم را به غضب خدا بجويد، خدا او را به مردم واگذارد.
34- ويژگيهی حضرت مهدی (عليه السلام)
«تَعْرِفُونَ الْمَهْدِی بِالسَّكينَةِ وَ الْوَقارِ وَ بِمَعْرِفَةِ الْحَلالِ وَ بِحاجَةِ النّاسِ إِلَيْهِ وَ لا يَحْتاجُ إِلی أَحَد.»:
درباره حضرت مهدی (عليه السلام) فرموده:شما مردم، آن حضرت را به داشتن آرامش و متانت و به شناخت حلال و حرام و به رو آوردن مردم به او و بی نيازی او از مردم می شناسيد.
35- رؤيی دنيا
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْيا حُلْوُها وَ مُرُّها حُلْمٌ وَ الاِْنْتِباهُ فِی الاْخِرَةِ.»
بدانيد كه دنيا شيرينی و تلخی اش رؤيايی بيش نيست، و آگاهی و بيداری واقعی در آخرت است.
36- پرهيز از كلام پست و سبك
«لا تَقُولُوا بِأَلـْسِنَتِكُمْ ما يَنْقُصُ عَنْ قَدْرِكُمْ.»:
چيزی به زبانتان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد.
37- جاودانگی در مرگ با عزّت
«لَيْسَ الْمَوْتُ فی سَبيلِ الْعِزِّ إِلاّ حَياةً خالِدَةً وَ لَيْسَتِ الْحَياةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ الْمَوْتُ الَّذی لا حَياةَ مَعَهُ.»:
مرگ در راه عزّت جز زندگی جاويد، و زندگی با ذلّت جز مرگ بی حيات نيست.
38- حرمت حيله و نيرنگ
«وَ الْخَدْعُ عِنْدَنا أَهْلَ الْبَيْتِ مُحَرَّمٌ.»:
حيله و نيرنگ نزد ما اهل بيت حرام است.
39- مرگ، پديده گريبانگير
«خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلی جيدِ الفَتاةِ وَ ما أَوْلَهَنی إِلی أَسْلافی إِشْتِياقَ يَعْقُوبَ إِلی يُوسُفَ.»:
قبل از حركت از مكّه به سوی عراق در ميان جمعی از بنی هاشم فرمود:مرگ گردنگير فرزندان آدم است; همچون گردنبند بر گردن دختر جوان، و من مشتاق ديدن گذشتگانم هستم، مانند اشتياقی كه يعقوب به ديدن يوسف داشت.
40- انديشه پايان كار
«فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْيا تُعَدُّ نَفيسَةًفَدارُ ثَوابِ اللّهِ أَعْلی وَ أَنْبَلُوَ إِنْ تَكُنِ الأَمْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعَهافَما بالُ مَتْرُوك بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْرْزاقُ قِسْمًا مُقَسَّمًافَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِی الْكَسْبِ أَجْمَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْبْدانُ لِلْمَوْتِ أُنـْشِأَتْفَقَتْلُ امْرِء بِالسَّيْفِ فِی اللّهِ أَفْضَلُعَلَيْكُمْ سَلامُ اللّهِ يا آلَ أَحْمَدَفَإِنّی أَرانی عَنكُمْ سَوْفَ أَرْحَلُدر »:
حضرت در مسير حركت به جانب كوفه فرموده است:زندگی دنيا گرچه نفيس و پربهاست،ولی پاداش خدا در جهان ديگر بالاتر و پربهاتر است.
و اگر سرانجامِ جمع آوری مال و ثروت، ترك نمودن آن است،پس نبايد مرد بری آن بخل ورزد.
و اگر روزی هی بندگان، تقسيم و مقدَّر شده است،پس كمی حرصِ مرد در كسب، زيباتر. و اگر بدن ها بری مرگ آفريده شده است،پس كشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر. درود بر شما ی خاندان پيامبر،كه من به زودی از ميان شما كوچ خواهم كرد.
نظرات شما عزیزان: